در این بخش مجموعه اشعار شب را با مجموعه شعر زیبای عاشقانه، دلتنگی و تنهایی شبانه تهیه کرده ایم با ما همراه باشید.
فهرست موضوعات این مطلب
شعر زیبایی شبشعر عاشقانه شبگلچین زیباترین اشعار شباشعار کوتاه شبشعر تنهایی شبشعر زیبایی شب
آسمان صاف و شب آرامبخت خندان و زمان رام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آبشاخهها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگهمه دل داده به آواز شباهنگ
“فریدون مشیری”
شب است و در شب من خوشنشینیات زیباستبه بوسه از لب من خوشهچینیات زیباست
شعر عاشقانه شب
مپرسم دوش چون بودی به تاریکی و تنهاییشب هجرم چه میپرسی که روز وصل حیرانم
شبان آهسته مینالم مگر دردم نهان ماندبه گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم
“سعدی”
در خاطٖرم روانه شد و شب بخیر گفتگفتم که در نبود تو شبها بخیر نیست
“فرامرز عامری”
من به درماندگی صخره و سنگمن به آوارگی ابر و نسیممن به سرگشتگی آهوی دشتمن به تنهایی خود میمانممن در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگیگیسوان تو به یادم میآیدمن در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگیشعر چشمان تو را می خوانمچشم تو چشمه شوقچشم تو ژرفترین راز وجودبرگ بید است که با زمزمه جاری بادتن به وارستن عمر ابدی میسپرد
“حمید مصدق”
شبی خوش هر که میخواهد که با جانان به روز آردبسی شب روز گرداند به تاریکی و تنهایی
“سعدی”
شب فراق که داند که تا سحر چند استمگر کسی که به زندان عشق دربند است
“سعدی”
نظر به روی تو هر بامداد نوروزیستشب فراق تو هر شب که هست یلداییست
خلاص بخش خدایا همه اسیران رامگر کسی که اسیر کمند زیباییست
“سعدی”
گلچین زیباترین اشعار شب
حکایت شب هجران و روز تنهاییزمن بپرس، که شب تا بروز بیدارم
ز شهر نیز بدر میروم، که خانهٔ خلقخراب میشود از آب چشم خونبارم
“اوحدی”
امشب از شبهای تنهایی است رحمی کن بیاتا بخوانم بر تو امشب دفتر سودای من
همچو نای انبان در این شب من از آن خالی شدمتا خوش و صافی برآید نالهها و وای من
“مولوی”
شب بخیر ای سبب مستی و شیدایی منشده عشقِ تو یقین، علتِ رسوایی من
آرزویم همه این است ببینم رویتتا به پایان برسد این غمِ تنهایی من
دور ازین روز شب تاریکیچند چون صبحدم از نزدیکی
من به زیبایی مهتاب قسم خوردم و به تلخی این خاطره ها…به غروبی که گذشتبه طلوعی که دمیدبه صدای شبِ تنهایی و غمکه به جایی نرسیدکه تو برمیگردیو من از هجمه ی تنهایی و بی مهری این شهر شلوغمی توانم به جهان تو پناهنده شوم…
شب است و در شب من خوشنشینیات زیباستبه بوسه از لب من خوشهچینیات زیباست
اشعار کوتاه شب
امشب شب عجیبی استهرچه ملافه رااز صورت آسمان کنار می زنمبه صبح نمی رسم
پوریا پلیکان
شب بخیر عشق گمشدهامبرای تمام چایهایی که با هم نخوردیمتمام بوسههایی که به هم ندادیمتمام شبهایی که کنار هم نخوابیدیمتمام روزهایی که در انتظار هم ماندیمتمام عاشقانههایی که به هم نگفتیمتمام آغوشهایی که از هم دریغ کردیمتمام شادیهایی که زهر غم کردیمتمام سرشانههایی که به اشک هم نسپردیمتمام حسرتهایی که نصیب آرامشمان کردیمشب بخیر نیمه گمشدهام، شب بخیر ای عشقشب بخیر بر یادماندهام، ای نیمه هستی مناینک بخواب آرام، ای تمام زندگیام
اینجا یکی از حس شب احساس وحشت میکنههر روز از فکر سقوط با کوه صحبت میکنه
جایی که من تنها شدم شب قبلهگاه آخرهاینجا تو این قطب سکوت کابوس طولانی تره
روزبه بمانی
در این شب سیه که فرو مرده شمع ماهای مه! چراغ کلبه من باش ساعتی
رهی معیری
شب ما تا به قیامت نشود روز، که هستپردهٔ روز قیامت شب تنهایی ما
مگرش زلف تو زنجیر نماید ور نهدر همه شهر نگنجد دل صحرایی ما
“فروغی”
شب است و باز دل من بهانه می خواهدبه وصف تو غزلی عاشقانه می خواهد
شب تنهاییم در قصد جان بودخیالش لطفهای بیکران کرد
چرا چون لاله خونین دل نباشمکه با ما نرگس او سرگران کرد
“حافظ”
شب سردیستو من با دل سردبه خودم می گویم:خبری نیست، بخواب!باز هم خواب محبت دیدی!
شب که دوری از دلم من انتظارت می کشمبر سر این عشق زیبا چشم دشمن در کمین
دست در دستم بده، دل را به من بسپار تاحال دل زیبا شود با حرفهای دلنشین
شعر تنهایی شب
سعدیا نوبتی امشب دهل صبح نکوفتیا مگر روز نباشد شب تنهایی را
“سعدی”
شب من پنجرهای بی فرداروز من قصهی تنهایی ما
مانده بر خاک و اسیر ساحلماهیام، ماهی دور از دریا
شب فراق نخواهم دواج دیبا راکه شب دراز بود خوابگاه تنها را
“سعدی”